۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

دوستت دارم

سلام عزیزم
...آخه گناه قلبم چیه گناه چشمم چیه٬
گناه شان اینه که تو را دوست دارند ٬
چرا قلبم پر از خونه و چشمم پر از اشکه .
ولی با همه اینها دوستت دارم تا هر وقت که دلت بخواد...

این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست
این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد اشعار پراکنده من مال کسی نیست
این سطر مختصر را گفتم که او بخواند هر چه به او نگفتم می خواهم او بداند
او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن فهمید راز من را او رفت تا بماند
یک عمر تو را به هر کجایی بردم هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم
حالا تو بمان و قصه ات راحت باش از بس نرسیدم به تو آخر ...
اون که نباید می شد انگار شده هر چی بگم نمی خوامش بیخوده
یه کاری کرد با دل من اون چشای پرجذبه که ساعت خونه م هنوز بعدیه عمری عقبه
همین که اسمت رو منه کلی می بالم به خودم بذار همه گمان کنند من اول عاشقت شدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر