۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

دوستت دارم

سلام عزیزم
...آخه گناه قلبم چیه گناه چشمم چیه٬
گناه شان اینه که تو را دوست دارند ٬
چرا قلبم پر از خونه و چشمم پر از اشکه .
ولی با همه اینها دوستت دارم تا هر وقت که دلت بخواد...

این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست
این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد اشعار پراکنده من مال کسی نیست
این سطر مختصر را گفتم که او بخواند هر چه به او نگفتم می خواهم او بداند
او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن فهمید راز من را او رفت تا بماند
یک عمر تو را به هر کجایی بردم هر لحظه گذشت بی تو من نشمردم
حالا تو بمان و قصه ات راحت باش از بس نرسیدم به تو آخر ...
اون که نباید می شد انگار شده هر چی بگم نمی خوامش بیخوده
یه کاری کرد با دل من اون چشای پرجذبه که ساعت خونه م هنوز بعدیه عمری عقبه
همین که اسمت رو منه کلی می بالم به خودم بذار همه گمان کنند من اول عاشقت شدم

نمی ذارم

نمی ذارم تو رو از من بگیرند حتی تو عالم عکس و نقاشی
رو پیشونی سر نوشتته تو فقط مال خودم باشی
نمی ذارم که تو رو به دزدنت جای تو فقط رو چشای منه
توی فال من فقط اسم توه کسی که چشاش مپ تو روشنه
نمی ذارم اینهمه خاطرمون پنهونی کنج یه خورجین بمونه
قسمت طالع تو سفر بشه واسه من به درد سنگین بمونه
نمی ذارم اونا که کم عاشقن من واز خیال تو جدام کنن
نمی ذارم تو بری که آدما همشون با سرزنش نگام کنن
نمی ذارم توی خلوتت کسی بیاد و با تو دی بده
اون باید لذت این دس دادنو به من و خاطره تو پس بده
نمی ذارم کسی جز خودم یه روز با تو و با رویاهات کنار بیاد
تازه از تولد تو حق داره توی هر پس کوچه ای بهار بیاد
نمی ذارم که نوازش کسی شب ناز مژه هاتو خراب کنه
نمی ذارم خونه ارزومو کسی با اومدنش خراب کنه
نمی ذارم یه غریبه با نگاش پادشاه دل بی ریات بشه
نمی ذارم به بهونه کسی عشق و دنیای منو یادت بره
تو یه عمره دیگه زیبای منی با یه دنیا اعتماد و خاطره
ترس رفتنت دیوونه م می کنه ولی این دیوونه که کاره ای نیست
زیبا چش به رات می مونم همیشه تنها دل خوشیم اینه چاره ای نیست

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

تنهای

در بودنم مینویسم تا در نبودم به یادم باشی
آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم...
آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم..!
و بعد برای آنچه که از دست رفته آه میکشیم.!!
" کاش میدانستی انتظار دیدنت چه مجازاتیست، ودوریت آزمون تلخ زنده به گوریست